تاریخ انتشار : دي 1391
بابام شطرنج گذاشته بود جلوش داشت به بچه خواهرام یاد میداد مثلا
مثلا این سربازا شما دوتایید
این شاهه منم و وزیر مامان بزرگتونه
این دوتا گوشه ایها اسمشون رخه , یکیش باباتونه یکیشم مامانتون
این دوتا فیلا عموهاتونن , حرف حالیشون نیست همینجوری سرشونو میندازن پایین اینور اونور میرن
این دوتا اسبا هم داییهاتونن فقط میپرن و مث خر جفتک میندازن
خداییش فک و فامیله ما داریم ؟