تاریخ انتشار : دي 1391
آقا همین الان جلو چشمم یه سوژه دیدم گفتم نوشتنش خالی از لطف نیست.
تو کافی نت محلمون داشتم مطلب واسه 4جوک مینوشتم که حاج خانم بغل دستیم سوژه داد دستم.
اومد بشینه پشت سیستم صندلیش در رفت با کل بدن پخش زمین شد من که موس و کردم تو دهنم تا خندم نگیره.بیچاره قرمز کرد بلند شد صندلی رو صاف کرد اومد بشینه باز هم پخش زمین شد.
دیگه همه ترکیدن از خنده..
من هم که موس و تازه از دهنم در اورده بودم فرصت نکردم جلو خندم وبگیرم.من هم نابود شدم.