دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 37020

تاریخ انتشار : دي 1391

اسمش جعفره. دهه چهلی هست. علاقه زیادی به حیوانات داره. بعضیا میگن تو 6 سالگیش قلبه قورباغشو با چاقو در اورده چون فکر می کرده قورباغش ناراحتی قلبی داره!
چند وقت پیش شایعه شده بود پسرش(سینا) یه همِستر(همستر یک حیوان کوچک شبیه سنجاب و موش هست) میخره.سینا حسابی به همِسترش دل می بنده.
یه روز سینا میاد خونه و می بینه همِسترش نیست. با سرعت میره سراغ باباش که ...
که میبینه همِسترش دسته باباشه.
سینا به باباش میگه اوه فکر کردم همسترم فرار کرده.
باباش میگه نه نگران نشو. بردمش حموم و با شورار خشکش کردم. بیا اینم همسترت.
سینا همسترشو می گیره که یه دفعه متوجه میشه دستا و پاها و موهای همسترش سوخته. اما سینا به باباش هیچ اعتراضی نکرد. فقط بغض کنان صحنه رو ترک کرد.
سینا خیلی اقاست ولی کسی درکش نکرد
(این گذری بود بر زندگی من و پدرم. من همسترمو می خام شما حتی واستون مهم نیست که الان همسترم مرده یا زندس)