دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36924

تاریخ انتشار : دي 1391

یه روز هوس تن ماهی کردم . بعد 20 دقیقه جوشیدن تن ماهی . یه سوراخ ایجاد کردم و روغنشو ریختم ماهی تابه با پیاز و گوجه سرخ کردم .
مامانم دور و برم میچرخید و به خیال خودش داشت کمکم میکرد .
آغا چشمتون روز بد نبینه . تا اومدم در کنسرو رو باز کنم و بریزم روی بقیه مخلفات . دیدم کنسرو نیست .
به مامانم میگم کنسرو رو پس کجا گذاشتی ؟
میگه ای وای خاک به سرم مگه فکر کردم خالی کردی منم انداختمش سطل آشغال
خلاصه هیچی منم قهر کردم ( آخه نیم ساعت سر اجاق بودم به امید یه شام خوشمزه )
اما مامانم زود داداشم رو فرستاد یکی دیگه گرفت و خلاصه آشتی کردیم
به افتخار همه مامانای خوب بزن لایک رو