دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36899

تاریخ انتشار : دي 1391

یه زمانی دوروبر انفجار و هیجان بودم
از اینترنت و دیگران روش های ساخت بمب رو پیدا کردم
یه روز صبح آزمایشات رو شروع کردم
تو انباری حیاطمون مواد رو مخلوط کردمو پرتش کردم وسط حیاط
وقتی منفجر شدصدای خیلی باحالی داد
اونروز خالم خونمون بود و وقتی که صدای انفجارو شنید اومد طرف حیاط پشت سرش برادرمم اومد (فکر کردن من طوریم شده)
صحنه جالب اینجا بود که دود غلیظی فضای حیاطو پـُر کرده بود وقتی از پشت دود ترس خالم اینا رو دیدم رفتم وسط حیاط، خیلی ریلکس دستامو بردم بالا گفتم :: من سالمم
بعد ازین جریان هرچی مواد جمع کرده بودم طی یک عملیات برادرم همشو ریخت بیرون