دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36686

تاریخ انتشار : دي 1391

بابابزرگم فوت کرده بود ماهم شب قبل از مراسمش یکی از یکی داغون تر نشستیم تمام خرما رو اوردیم گردو چپوندیم توشون روز بعدماهمه در حال زجه زدنیم داداشم با خنده از مسجد اومده میگه خرما رو که دادیم یه جوون خیر بلند شده کمک کنه بشقاب گرفته جلو ملت که هسته خرما هاشون رو جمع کنه....هیچی دیگه اینطوری شد که همه گردوها باکلی تف به ما برگردونده شد.
اخه فک و فایمله اسکلن ما داریم؟؟؟؟؟