دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 35937

تاریخ انتشار : آذر 1391

اغاامروزرفتم خونه خاله جان باپسرخالم چنددقه کارداشتم وازاونجایی که غذای خاله به مذاق بنده نمیادهی اصرارمیکردناهاربمون منم گفتم ممنون خاله جان مامام خانم حسابی غذادرست کردن ومهمون داریم واین حرفا...که ازشانس بدگوشی خالم زنگ خوردنگومامانم بوداطلاعات مارفت روهوابعدخداحافظی خاله ومامان خانم ماهم میخواستیم برگردیم خونه گفتم خداحافظ خاله جان...درکمال آرامش میگه بروعزیزم املتتو بخورسردمیشه هیچی دیگه پسرخاله ودخترخالم گلدون گاز میزدند...منم دنبال چاه میگشته خودموبندازم
اصلامامان خاله ست که داریم...
ومن همچنان(...((