دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 35872

تاریخ انتشار : آذر 1391

اقا من ك حدوده ٧،٨ سالم بود تازه ياد گرفتم ماشينارو پنچر كنم .يه بار تو عروسي ما بچه ها بيرون بوديم و بيكار من تزشو زدم ك بريم ماشينارو پنچر كنيم جز ماشينه خودمون.
خلاصه پنچر كرديم اكثرا رو بعد از اختام مراسم ملتيو منتظر گذاشته بوديم اينقد چسبيد. ماشين عروس هم پنچر كرده بوديم عروس داشت گريش درميومد مام خودمون كنترل كرديم ك نخنديم .من ب بابام گفتم بابا؟گفت بله؟گفتم ماشين مام پنچره؟
گفت نه.گفتم خو چرا نميريم؟؟
گفت لامصب تمام ماشينايي ك دورمون پارك شده پنچرن حالا حالاها اينجا الافيم:|ب اين نتيجه رسيدم ك (چاه مكن بهر كسي اول خودت بعدا كسي) عبارتيست ك حقيقت داره پس منم متحول شدم و
از اون ب بعد درس گرفتم ك
( وقتي ميخوام ماشينايه يه منطقه رو پنچر كنم ماشينايه دوره ماشين خودمونو سالم بزارم ):))))