دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 35687

تاریخ انتشار : آذر 1391

تـوی مـتـرو ایـستـاده بـودم ، دو نـفـر اومـدن کـنـارم وایـسادن ، خـیــــلی هـم خـوشـمـزه و بـانـمـک بـودن ! خـیـلی هم حـرف مـیـزدن! یـهـو یـکیـشون واسه خودشـیـریـنی و پـیـدا کـردن سـوزه خـنده بـرگشـت بـه مـن گـفت : آقــا بـبـخشید شمـا حـشره کش زدیــن بـه خـودتـون؟!! مـنـم نـه گـذاشـتـم نـه بـرداشـتـم بـرگـشتـم با صـدای گـفـتـم : اوه یـعـنـی انـقـد قویــّـه ؟ الآن شـما داریـن مـیـمیــریـن؟!
یـارو یـه چـند ثـانـیـه مـکث کـرد ، قـضیـه رو گـرفـت و ایـستـگاه بعـدی پـیاده شـد و الـفـرار!
نـمیـدونست مـن تـو 4جوک بـزرگ شدم خـودم آخـر تیـکـه اندازی ام! ;)