دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 35580

تاریخ انتشار : آذر 1391

ديدم مامان تو آشپزخونه تشريف نداره منم دلو زدم به دريا رفتمم يكم اين مايه ماكاروني رو ناخونك زدم يه دفه خواهرم عين عجل معلق جلوم ظاهر شد يه نگاه نافذ بهم انداخت و با نهايت آرامش گفت:
واقعععععا كه... ازت انتظار نداشتم
عاخخخخخخخخخخ!
حرفش خيلي تاثير گذار بود هيچ ديگه منم داشتم منقلب ميشدم كه يهو كروكديل دهنشو يه متر باز كرد گفت:
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان!
بيا ببين امين چي كار كرد...
الان يه ساعتي هست كه كفگير به دست دارم دنبالش مي گردم فقط دعا كنيد وقتي ديدمش بتونم خودمو كنترل كنم