دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 35470

تاریخ انتشار : آذر 1391

یه روز با دوستم رفتم سر کلاسشون
یه دختره نشسته بود جلوی من
یه تار مو از مقنعش اومده بود بیرون تا لبه صندلی
منم فکر کردم این مو ول باشه
خلاصه منم دستمو بردم
تار مورو گرفتم و کشیدم
یهو دختره جیغ زد پرید هوا
همه یه لحظه برگشتن مارو نگاه کردن
یکی نیس بگه آخه پسر مگه مریضی این کارارو میکنی
باز خدا پدر دختره رو بیامرزه
خعععععععلی با فرهنگ بود
جریانو براش توضیح دادم اونم یه لبخند زدو دیگه چیزی نگفت
فکر کنم ازم خوشش اومده ک دعوام نکرد
منم
الان چن روزی هست ک بدجور تو فکرشم
گمونم عاشقش شدم
خخخخخخخخخخخخخححخح