دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 34547

تاریخ انتشار : آذر 1391

دیروز یکی از همکلاسیهای قدیمیمو دیدم. (از اون خرخوانا که همیشه ردیفه اول میشیننو به استاداشون مثل پدرشون نیگاه می کنن و عاشق خود شیرینی هستن) بعد کلی احوال پرسی ازش پرسیدم چی کار می کنی؟ گفت: دکترامو گرفتم (دکتر شدن ایشون) پرسیدم شغل؟ بغض گلوشو گرفته بود. با صدایی لرزان گفت: بی کارم خونه و ماشینم ندارم واسه همینم هیچ کی بهم زن نمیده. کمی اروم شد.
گفتم: عاقبت کسی که خودشیرینه استاداش باشه و دوستاشو بهشون بفروشه همینه.
چه کیفی کردم از خورد کردنش. :)