تاریخ انتشار : آذر 1391
نشسته بودم تو افكار خودم غرق بودم كه يهو ديدم يه صدايي مياد خوب كه دقت كردم ديدم انگار يه چيزي داره ميخوره تو در و ديوار!نگا كردم ديدم يه مگس با شدت تمام داره خودشو ميكوبونه تو ديوار...دوباره ميره عقب با سرعت ميره خودشو ميكوبه تو در!!فك كنم جنون مگسي گرفته بود بيچاره دلم واسش كباب شد!شما برين مگساي خونتونو واكسينه كنين به اين بلا گرفتار نشن!!