دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 33935

تاریخ انتشار : آذر 1391

مامانم رفته مسافرت(یه وقت فکر نکنین قهر کرده رفته خونه باباش) منم طبق معمول 1 فیلم ترسناک چندش اور گرفتم که بعد شام ببینم.
بابام پرسید این چیه؟ منم گفتم فیلم ترسناکه. گفت فیلم ترسناک فقط جن گیر 1973. فیلمای جدید که ترسناک نیست.
منم بهم برخورد واسه همینم پره های دماغمو گشاد کردمو گفتم: پس بیا با هم بریم تو اتاقم فیلمو ببینیم. (الان فهمیدین من تو اتاقم یک LED دارم) اونم قبول کرد.
وسطای فیلم:
بابام:سینا چرا دارن این اقاهرو میکشن؟
من: نمیدونم
دو دقیقه بعد بابام: سینا چرا دارن چشم این اقاهرو در میارن؟
من: چه می دونم.
پنج دقیقه بعد بابام: چیکارش دارین؟ سینا اینا چرا ادم می خورن؟
من: بابا فیلمو نگا کن
بابام خیس عرق: من خستم می رم بخوابم.
بابا می ره بیرون بده نیم دقیقه* با پتوش برمیگرده تو اتاق من چراغو روشن و LED رو خاموش میکنه و میگه تو رو زمین بخاب منم رو تخت در ضمن چراغارو خاموش نمی کنی و در اتاقو نمی بندی.
اینم از مرد خونواده ما
*در شرایط عادی از اتاق من تا اتاق بابام نیم ساعت پیاده روی داره. اما خب چون بابام ترسیده بود این مسافتو در نیم دقیه طی کرد