دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 33873

تاریخ انتشار : آذر 1391

اینی که میگم مال چندسال پیشه که میرفتم دبیرستان.شیفت عصر بودیم یه روز خسته وکوفته از مدرسه اومدم همونجا تو هال ولو شدم گرفتم خوابیدم.منم خوابم سنگین قشنگ 4.5 ساعتی خوابیدم آخر شب بیدار شدم یادم اومد خواهرم گفته بود عموم قراره بیاد خونمون گفتم عمو اینا نیومدن؟
گفت چرا!تو خواب بودی دلمون نیومد بیدارت کنیم .عوضش بچه ها(عموم 3 تا بچه کوچیک داشت)روت بازی میکردن وپوست های میوه رو تو دهنت میکردن و...تو هم همینطور بیهوش اونجا افتاده بودی!ماهم تو رونگاه میکردیم جات خالی کلی خندیدیم بهت!!
من:o
خواهرم:)
دختر عموهای نازنینم! :)))