دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 33117

تاریخ انتشار : آبان 1391

یه دفعه تو مترو وایساده بودم داشتم از توی شیشه اش خودمو نگاه میکردم و سر و وضعمو چک میکردم.
تو همون حال و هوا بودم که قطار رسید به ایستگاه و وایساد منم همینجوری داشتم تو شیشه به خودم لبخند ملیـــــح (ژکوند) تحویل میدادم که یهو دیدم یه آقایی بیرون وایساده فکر کرد من به اون لبخند میزنم!!
از شانس گند من "از اوناش" هم بود! دیدم یه بارکی پرید تو واگن و خودشو رسوند به من....!!! خدایا حالا من چجوری بفهمونم داشتم تیریپ فیس خودمو چک میکردم؟! اومده بغلم وایساده میگه : بازم به من از اون لبخندا بزن!
خدایا ببین به چه مصیبتی گرفتار شدیم!!!!
بالآخره با هزارتا قسم و آیه فرستادمش رفت!
نتیجه اخلاقی : بعضی وقتا آدم ناخودآگاه توی یه شرایط و موقعیتی قرار میگیره که منجر به سوء استفاده ی دیگران میشه! همیشه جوانب رو بسنجید!
و ضمناً شیشه ی مترو آیینه ی سلمونی نیست! باور کنید :)