تاریخ انتشار : آبان 1391
نصفه شب پایه سیستمم.در اتاقم همچین کوبیده شد درو دیوار ترک ورداش.چسبیدم به سقف با ترس و لرز برگشتم دیدم محمد(داداش 4ساله ام)خشمگین و خواب آلود داد زد:قرار بود واسم زن بخری...چی شد؟من زن دو تومنی میخوام.برو نسترن و بخر.
چیزی نگفتم...با چشمانی به اندازه ی نعلبکی زل زدم به قدو بالاش و جسارت این یه الف بچه رو تحسین کردم...همین.یا پیغمبر نسترن دیگه کیه؟؟؟؟؟