تاریخ انتشار : آبان 1391
مامانیم(مامان بابام)تعریف میکرد عموم که کوچیک بوده میترسیده بره دستشویی ی روزعموم نصف شب بیدارشده مامانیمم بیدارکرده تاواسش وایسه
توخونشونم گوسفندداشتن وقتی که عموم رفته دستشویی یکی ازین گوسفنداسرشو تواین حلبای روغن کرده وهی سرشومیزده ب این طرف اون طرف
بعدش مامانیم رفته میگه وایساتاازسرت دربیارم وایسادیگه
عمومم ک فک کرده روح وجن وایناست دستشویی شونیمه ول کرده میگه توله سگ پدرسگ وایسا اومدمممممممممممم
دیگه کارازفک وفامیل گذشته ملت ترسویی ماداریم