دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 32361

تاریخ انتشار : آبان 1391

اقا رفتم خونه خالم دیدم هیچ کس خونه نیس بجزپسر خالم که داره توپ بازی میکنه بهم گفت علی بیا ببینم چندتا رو پای میری منم جوگیر شدم گفتم توپو بده گفت من تا تو اتاقم میرم شروع کردم روپای تا اون بیاد یهو خالم اومدپسرخالمم اومد پایین گفت علی صدای شکستنی اومدچی شکستی منم حول شدم گفتم هیچی خالم چپ نگام کردگفتم بجون خاله کاری نکردم پسرخاله کثافط من رفت پشت مبل یه مجسمه شکسته اورد دیگه هیچی خودمم باورم شد که شکستمش بعد فهمیدم خودش شکستش
خدا اینا عجب هوشی دارن ده هشتادیا شما دیگه کی هستین