تاریخ انتشار : آبان 1391
تو خیابون داشتم راه می رفتم که دوتا از این بچه ابتدایی ها(منظورم چهارم پنجمه) سوار دوچرخه یه تیکه ی خیلی گنده بهم انداختند که از گفتنش واقعا معذورم, این قدر تیکش گنده بود که فکر کنم اگر تو فیس بوک این حرف رو بنویسم همه ی 2میلیارد نفر عضو فیس بوک بلاکم کنند, می خواستم کتکشون بزنم ولی گفتم میرن باباهاشون رو میارن.
دیگه تصمیمو گرفتم که خودکشی کنم جایی برای خودکشی سراغ ندارین که هیچکی نتونه جنازمو پیدا کنه؟