تاریخ انتشار : آبان 1391
یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم..مامان بابام اومدن بالا سرم..مادرم با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت:الهی قربونش برم....
بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت:خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد!!!
:|