دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 30190

تاریخ انتشار : آبان 1391

عروسـی یکی از اقوام بود چن روز پیش! مامانم رفته بود آرایشگاه از اونجایی که بابام همیشه سرکارٍ مامانم گف امیـــــــــر تو بیا دنبالم! آقــــــا هی منتظر موندم این مامان خانوم بیاد بیرون بریم! زنگ زدم گفتم مامان دیر شد! مامانم: خو توام بیــــــــا! میگم حالت خوبه مامان بیام تـــــــــو؟؟
مامان: نه پس نیــــــــــا زود باش امیـــــــر آبــــــــــرومون رف!
من: باشههههه! آقا منم گفتم حتماً مامانم تنهاس تو آرایشگاه اینجوری میگه! پرده رو زدم کنار گفتم : یا الله! مـــــــــامـــــــــان؟؟ یعــــــــنی اونجا بود که هرچی خانوم بود چسبیدن سقف با جیــــــــغ بنفش!
صحنه رو جیم فنگ ترک کردم به جونٍ بابام انگار برق گرفتم!! هی کم رو میشدم هی کم رو میشدم!
تخته گاز میزدم نزدیک بود یکی رو زیر بگیرم! زنگ زدم مامان خانوم میگم چرا تو آرایشگاه نبودی میگی بیا تو؟؟
مامان در حالیکه غش غش میخنده: رفتی دنبالٍ من؟؟ یادم رف بگم بابات خودش اومد دنبالم! گفتم بیا تو فک کردم بیرونٍ تالاری!!!
مامان شاکی نشو گفتم میذارم تو 4جک!!
مامانٍ دارم من ؟؟ هنو یادش میفتم لمس میشم!!