دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 30170

تاریخ انتشار : آبان 1391

جشنٍ سالگـردٍ ازدواجٍ بابابزگ و مامان بزرگم بودش...
منم یه ته صدایی دارم تحویل گرفتن از خود نباشه، آقا فک فامیل گیر دادن امیـــــــــر بخون!
شروع کردم: دلـــی که گذاشتی پایٍ عشقٍ من دیگه حتی به خودت پس نمیدم/این روزا هرکسی میرسه میگه این 2تا چقد خوبن با همدیگه...
بابا بزرگم: امیــــــر چه ترانه قشنگیه گیـــتارتو بده منم میخام همینُ بخونم! ترانه داریوشٍ؟؟
من: باباجون من کلاس رفتم بلدم بزنم تو نمیتونی گل پسر!! ضمناً برا داریوش نی!
آقا پیله کردش منم دادم بهش دیگه!
ترانه رو دست و پا کچ گرفته داش میخوند، منم آدرنالینٍ خونم بالا زده بود نزنه داغونش کنه!
بابابزرگم: عهههه امیــــــــر نخش(تارش) پاره شد!
من عزراییل داش بهم چراغ سبز میداد حمله قلبی ...
مامان بزرگم رفته چسب نواری آورده میگه الان درستش میکنم!!!
ای خداااااااااااااااا!! من چیکا کنم با این فک و فامیل؟؟
خدا میدونه چقد پولشُ داده بودم!
من الان2روزٍ عزادارم!