دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 29165

تاریخ انتشار : آبان 1391

کلاس پنجم که بودم مدرسه مون نزدیک بود و بقالی هم تو راه مدرسه مون بود
به بار مادرم صبح زود بیدارم کرد که برو پنیر بگیر و من هم خوشحال خوشحال بلند شدم از رختتخواب و رفتم برای خریدن پنیر اما نمیدونم چی شد که یهو دیدم با شلوار خونه وسط حیاط مدرسه ام و مدیر داره منو با تعجب نگاه میکنه
قیافه مدیر (O_o)
بابای مدرسه =)))
مامان مدرسه =)))
بچه های شیفت صبح :)))
خودم :|