دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 28577

تاریخ انتشار : مهر 1391

مامانم کلی ترشی درست کرده بود و گداشته بودیمش تو حیاط گه جا بیافته. دوتا خواهر زاده هام 7ساله و 8ساله تو حیاط بازی میکردن که دعواشون شد و یکیشون رفت خونشون. اونیکی اومد گفت که سهیل یه چوب دستش بود کردش تو چاه دستشویی بعد در دبه ترشی رو باز کرد و چوبه رو زد به ترشی! ما هم اعصاب خورد رفتیم ترشی رو ریختیم دور. بعدش کره خر عذاب وجدان گرفت گفت دروغ گفتم!!!
من:-؟؟؟؟؟
ترشی$$$$$
وجدان بیدار:-+++++
خواهرم میگه خواهر زاده به داییش میره؟ آخه من اینجوری بودم؟
لامصب رو نیست که