تاریخ انتشار : مهر 1391
یه پسرخاله 4ساله دارم رفته بودیم ده خونه یکی از فامیلا که مرغ و جوجه داشتن پسرخالم دید که یکی از جوجه ها از بقیه زرنگتره و همه دونه هارو میخوره میره تو مشتش محکم میگیرتش با حرص بهش میگه چرا نمیذاری بقیه آجیا و داداشاتم بخورن جوجه بیچاره تو دستش له میشه و میمیره!!