دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 28367

تاریخ انتشار : مهر 1391

یکی از فامیل که قد و قواره ی کوچیک داره تعریف میکرد:
آقا یه روز پنجشنبه غروب منتظر تاکسی بودم بعد کلی الافی تاکسی اومد و من زود تر از همه رفتم صندلی عقب پشت راننده نشستم. 3 نفر دیگه هم سر جاشون نشستن و تاکسی راه افتاد... بعد از 10 دقیقه اون 3 نفر تو یه جای شلوغ پیاده شدن و دباره تاکسی حرکت کرد. بنده خدا راننده تاکسی یه نگاه به آینه انداخت دید کسی داخل ماشین نیست و از خستگی زیاد یه باد شکم (صدا دار) خالی کرد و گفت شنبه!! دوباره یکی دیگه خالی کرد و گفت یکشنبه!! یکی دیگه هم خالی کردو گفت دوشنبه.... همینطور رسید تاااا پنجشنبه!! منم که دیگه نمی تونستم اون فضا رو تحمل کنم یهو پریدم گفتم آقا آقااا من پیاده میشم!! راننده درجا همون وسط خیابون زد رو ترمز و شوکه برگشت گفت: تو از کی باهامی؟؟؟ :O گفتم از شنبه!!!! :D