تاریخ انتشار : مهر 1391
این داستان مربوط میشه به 11 سال پیش:
پسرخالم وقتی 5 سالش بود یه جوجه ی بامزه خریده بود یه بار رفتم خونشون دیدم با یه دستش سر جوجه رو گرفته با اون یکی دستش هم پاهای جوجه رو گرفته داره میکشه بهش گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ گفت : خیلی کوچیکه میخوام قدش بلند بشه!!!
من o:
جوجه :(
پسرخالم :))