دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 28187

تاریخ انتشار : مهر 1391

کلاس چهارم ابتدایی بودم و روز معلم مامانم یه ظرف چینی خریده بود که مثلا کادو بدم به معلمم. خیلی هم سفارش کرد که مراقب باشم و احتیاط کنم تا نشکنه. منم همینکه پامو از در خونه گذاشتم بیرون یادم رفت و شروع کردم به دوییدن و ورجه وورجه کردن!! تو کلاس وقتی من میخواستم کادومو بدم وقتی در کیفمو باز کردم بسته هدیه رو که در آوردم دیدم از توش صدای خرده شیشه میاد!! فهمیدم چه دسته گلی به آب دادم :)) یواشکی رفتم در گوش معلمم قضیه رو تعریف کردم اون بیچاره هم گفت اشکال نداره بیار بدش من. نمیدونم حالا باهاش میخواست چیکار کنه!!
اسمش آقای ایزدی بود ، ایشالله هرجا هست سلامت باشه :)