دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 28150

تاریخ انتشار : مهر 1391

ما یه سال تابستون با خانواده واسه مسافرت رفتیم اصفهان (از بابلسر). چون کل راه تو ماشین بودیم من شلوار خونگی پوشیده بودم. آقا ما بین راه هرجایی ایستادیم که برم چیزی بخرم یا بریم مسجد یا تو پمپ بنزین پیاده شیم، حس میکردم مردم یه جوری نگام میکنن. خلاصه ما تا اصفهان رفتیم. یه ۳۰-۴۰ جا هم پیاده شدیم. بعد از اینکه رسیدیم اصفهان، رو سی و سه پل مامانم بهم گفت عـــــــــه مهدی چرا شلوارتو برعکس پوشیدی؟!!!
نگاه کردم دیدم بــــــــعـــــله... جیبای جلوم عقبن، جیبای عقبم جلو!
جلو ملت با خاک یکسان شدیم رفت!