تاریخ انتشار : مهر 1391
آقا ما تو مدرسمون یک قلدر داشتیم نامرد کلی دوست داشت من از او بدم می آمد یک بار با دوستام قرار گذاشتیم حالشو بگیریم قرار بود.......!!!!!!!!! دوستم فردای آن روز رفت جلوش وایساد گفت میخواهم بزنمت رفت جلوش گفت @جان!!!! دوستما ترسیده که بابا غلط کردم بعد بعد یک فکری به سرم زد دویدم اومدم از پشت شلوارشو بکشم پایین شورتشم ببخشید باهاش اومد پایین مدرسه ترکید از خنده بعدش گذاشت رفت از مدرسه!!!!!!بزن لایکو