تاریخ انتشار : مهر 1391
یه شب تنها داشتم از توی کوچه خودمون میامدم خونه یهو یه گربه دیدم منم خواستم اذیتش کنم چنان بلند گفتم پبشته دیدم گربه روشو بر گردون (صحنه اهسته تجسم کن) بهم نیگاه کرد با یه حالت اخمو بلند گفت میو .
هیچی دیگه منم بدو بدو فرار کردم.
گربه .گربه های قدیم
گربه های نسل جدید جنبه ندارنا مخصوصا اعصاب!!!
والا