تاریخ انتشار : مهر 1391
یه روز تو اتوبوس بودم یه پیرمرد سوار شد جا نبود بشینه منم گفتم گناه داره بنده خدا بلند شدم بشینه خلاصه بلند شدیم اغا اتوبوس یه نیش گاز زد ما پهن شدیم کف اتوبوس.هیچی دیگه خانها از آخر اتوبوس و آغایون هم جلو سه بعدی اسکنم کردن.ما هم دیگه بخار شدیم.از اون به بعد جامو به هیشکی نمیدم وقتی پیرمردی سوار میشه زل میزنه تو چشمام یعنی بلند شو من بشینم منم در کمال نامردی زل میزنم تو چشاش و بلند نمیشم.اما شما اینکارو نکنید!!