تاریخ انتشار : مهر 1391
دوران ابتدایی ب مناسبت روز معلم رو پنکه سقفی کلی گل برگ ریختم
بعدش معلم ک اومد تو کلاس کلیدو زدم و گلبرگا ریخت رو سر معلم
و بلند گفتم روزت مبارک
عاقا این نامرد
منو آورد بیرون پازلفامو گرفت و کشید رو ب بالا
طوری ک من رو پنجه پاهام بودم بعدش یهو دو دستی زد تو گوشم
ک تا ساعت ها گوشم ویز وزیز میکرد و جای انگشتاش رو صورتم موند
امیدوارم خدا ذلیلش کنه
مردیکه روانی