تاریخ انتشار : مهر 1391
من بچه ک بودم خوابم نمیبرد رفتم بغل بابام
بابام پاهامو گذاشت بین پاهاش و دستشو گذاشت زیر سرم
انقد گرم لذت بخش بود ک نگو
آروم آروم چشام گرم شد و خوابم برد
ی مدت بعدش احساس خفگی بهم دس داد بیدار شدم دیدم بابام با صد کیلو وزن افتاده روم
تا اینجاش خوبه
ب شدت جیش داشتم
هرچی صداش گردم بیدار نشد
بقیشو نمیگم تا خودتون حدس بزنین:D