دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 27214

تاریخ انتشار : مهر 1391

پدر گرامی هر شب ساعت 8 شب از جلوی در اتاق بنده با یه لیوان چایی رد می شه و به سمت اتاق خودش می ره , در بین راه به من می گه چایی می خوای ؟
من با خوشحالی در حالی که اشک شوق تو چشام جمع شده می گم : بللله !
می گه : خوب برو بریز بعد میخنده و سرشو تکون میده و میره ! :|