تاریخ انتشار : مهر 1391
یه شوهرم نداریم وقتی چنتا لاک جدید خریدیم واسه اینکه لاکای رو دسمونو نخوایم پاک کنیم رو انگشتای پای اون رنگشو تست کنیم , زنگ زده خونه میگه میکشمـــــــــت خدااااااااا از دست تو من چیکار کنم ظهری با اصحاب ( خب دیگه میدونید که عجیج ما در راس مملکته) رفتیم وضو بگیریم نماز بخونیم تا جورابمو در آوردم وضو خونه رفته رو هوا , خب به من چه دیشب هرچی بهش گفتم واسا تا پاکش کنم گفت بعد فوتبال منم خوابم برد خودشم که حواس نداره اصن :دی !