تاریخ انتشار : اسفند 1400
دیروقت از مهمونی برگشتم خونه توی
راه پله جن دیدم گفتم بسم ا... نرفت ،
گفتم اعوذوب ... بازم نرفت ،گوشیمو
درآوردم گوگل زدم شروع کردم یکی از
سوره ها رو خوندن گفت حاجی اگه
ناراحت نمیشی دزدم .