تاریخ انتشار : مهر 1399
فانتزی معکوس من این که(برگرفته از استاد عباس) با دختر خاله هامو پسر خاله هامو.... تویه اتاق باشم بعد گوشی دختر خالم زنگ بخوره بگه یک لحظه ساکت بعد که جواب داد همه بگیم مهسا یه نخ میدی بعد من از اون ته بگم مهسا تو که دیشب بم اس دادی که هیشکی خونه نی بیام خونتون چی شد جواب اون همه دوست دارم بعد یهو تلفنو قطع کنه بگه کصافط استادم بود بعد یهو باباش بیاد ع.ن.م کنه جنازمو ببرن سمت افق