تاریخ انتشار : مهر 1391
دارم میرم دانشگاه کلی وسیله دارم که ببرم خونم.هی به بابام میگم کلی وسیلست.یه روزه ببرید برسونیدم.میگه زنگ بزن آژانس.زنگ زدم به آژانس،بعد چند دقیقه بابام داد میزنه که بیا ماشین اومد.رفتم دیدم یه کامیون فقط تو کوچست.بابام میخنده میگه سوژت کردم،چون بار زیاد داشتی گفتم حتما کامیون باید بار بزنه.
بابام هم لوس شه بدجور میشه ها.
والاه.