دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 259588

تاریخ انتشار : مرداد 1399

حنانه (دوستم) : پریسا رو یادته راهنمایی باهم بودیم؟
من: نه کدوم بود؟؟
حنانه: بابا همونکه ریزه میزه بود، خرخونه.
( مامانم از تو آشپزخونه: بیاین شاااام )
من: هااا یادم اومد. خو؟!
( مامانم: بچه ها شاااااااام )
حنانه: نامزد کرده
( مامانم:مگه نمیگم شام حاضره؟ )
من: الکیییی!
حنانه: جون تو
من: کی هس حالا؟ میدونی؟
حنانه: شنیدم پسرداییشه (همزمان باز مامانم که بیاین غذا ) دانشجوی چیزه، تربیت معلم
من: باشه مامان... خب میگفتی
حنانه: مثل اینکه...
( مامانم: میگم بیاین غذا حاضره)
من: ببخش حنا الان یه کاری دارم باید برم . راستی خوب آمار همرو داری کلک
حنانه: باش برو بقیش بعدا
من: باشه قربونت خدافظ

سریع گوشیو قطع کردم رفتم تو آشپزخونه

من: پس غذا کو؟
مامانم: یه پنج دیقه واستا الان حاضر میشه

من :///////
مامانم :))

چرا واقعا ؟!