دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 257288

تاریخ انتشار : اسفند 1398

داستانهای منو گودزیلا
یه گودزیلا داریم پسر 5/5 ساله ابر گودزیلاست( پسر داییمه)
1- یه بار بردیمش براش بستنی بخریم با ماشین بعد ماشینو پارک کردم تو ایستگاه اتوبوس(خوب حواسم نبود بس که عر زد) بعد پلیس اومده جریمه بکنه این گودزیلا هم انواع فحش قوام درجه دو، بیشرف، کثافط رو به پلیسه داد
2- هفته قبل وسط مهمونی افتاد دنبالم که شلوارمو بکشه پایین که خوشبختانه دم دستشویی موفق به اینکار شد که دور از پذیرایی بود ولی تو دستشویی بودم گفت چیکار میکنی برا انتقام گفتم دارم برات غذا درست میکنم ولی بعدش داد زد گفت آرمان داله پی پی میخوله
3- همه منو انداختن جلو که برم باهاش تو حیاط فوتبال بازی کنم( به قول رحمت تو پایتخت : همیشه کارای سختو میدن به من ) منم رفتم ( چاره ای نداشتم ) بعد خواست مثلا خودشو تعویض کنه گفت : من کیانم مثلا رفتم بیرون کیان خوشتیپه اومد تو بازی
بعد از من پرسید : کیان خوشتیپه، خوشتیپه؟ گفتم آره
پرسید خوشگله ؟ گفتم اره
پرسید : دخترا دوسش دارن ؟ منم به نشانه ی انتقام سخت توپو زدم تو دهنش ( فهمیدید فوتبالم خوبه یا تو اونجاشم بزنم )
البته این فقط یه سیلی محکم بود
این جمله آشناست؟