دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 256995

تاریخ انتشار : اسفند 1398

دبیرستان یه معلم ریاضی داشتیم عصبی داغوون . آقا این یه روز اومد داشت تمرین حل میکرد بعد هرچی سوال میپرسید هیچکی جواب نمیداد از اول زنگ هم داشت غر غر میکرد. یهو وسط غرغراش خیلی جدی برگشت گفت گاهی اوقات فکر میکنم با یه مشت موجود غیر زنده طرفم. ینی شما اون لحظه تصور کنید از هرجای کلاس صدای پق خنده میومد. حس میکردی این پیرمرده تو تلویزیون که به نوه اش میگه گاهی اوقات کسی بهم توجه نمیکنه جلوته.