دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 255589

تاریخ انتشار : آذر 1398

بچه که بودم یه روز عموی مامانم اومده بود خونمون.
بعدش من آروم نشسته بودم کنارشون.(خجالتی بودم)
عموی مامانم گفت چقدر این بچه باادبه!چقدر آروم و ساکته!
منم عمدا رفتم پشتی ها رو جمع کردم رفتم روشون پریدم و بلند گفتم : پدرسگ!!!!
یعنی بیچاره ها چشمشون از حدقه در اومده بود!!!!!