دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 255453

تاریخ انتشار : آذر 1398

خب بحث سمپاد یه مدت داغ بود بزارین منم یه خاطره تعریف کنم از روزای اول مدرسه *-*
یه هفته مونده بود به مهر ولی ما یه چنتا کلاس داشتیمو هنو شروع نشده یه اردو درون مدرسه ای داشتیم بعد من بغیر از مهسا ) اطا( هیچکیو نمیشناختم:(
قرار شد مهسا ) اطا( گیتار بیاره با هم بترکونیم خلاصه که ما شروع کردیم گیتار زدنو اینا حالا اطا هم با ته چهره استاد قمیشی و صدای معین داره اهنگ میخونه همه توجه شون به ما جلب شده بعد من یهو جوگیر شدم جلد گیتاررو برداشتم مث اسکولا شروع کردم اهنگ خوندن*-* حالا من با یه قیافه ی جدی: یا منو ببر بخونتون یا بیا به خونه ی ما بلا خانوم چه نازه گوشاش خیلی درازه تو خر ترینی خر تر ترینی دسته خودت نیس اخ که به دل میبینی ... و دوتا از دخترا دهنشون باز مونده بود اومدن پیش ما بعد یکیشون گف تو دیگع کی هستی از بابای فاطمه هم خل تری خلاصه اینجوری بود که ما با فاطمه و فاطمه دوست شدیم خلاصه که پنج تایی شروع کردیم بحث کردن درباره سمپاد یه مد که رقیب ماعه مدرسه ی پسرونه ی کردیه بعد داداش فاطمه اونجاس ما هر چی میگفتیم فاطمه ربطش میداد به حامد داداشش بعد من یهو عصبی شدم خاستم بگم حامد بره تو سوراخ دماغم بابا یهو بلند گفتم حاااااممممددد سرمو اوردن بالا دیدم خانوم راستان ملقب به ننه بروسلی با یه مانتو صورتی وایساده و با تعجب نگامون میکنه منم دیدم وضعیت قهوه ایه متمایل به ابیه اومدم درستش کنم گفتم:حامد پهلانهههههه:/ بهله و یکساعت مثه اوسکلا دیش دیری دیرین میخوندیم خانم هم برگشت که بره یهو ما مثه کاملا هماهنگ : پیرهن صورتی دل منو بردی سکته دادی تو منو فاطی رو نخوردی نشون به اون نشون یادته مثه خل مارو تو یه نماز خونه نشوندی گفتی من میرم نمره تونو صفر میزارم صفر میزارم ....