تاریخ انتشار : آبان 1398
دبیر ریاضی مون لامصب یه تیپی زده بود همرنگ ما با مقنعه که مثلا ست کنه. خلاصه که سر تمرین بودیمو تو اون خر تو خری یکی از رفقا داشت تخته رو پاک میکرد ماهم نعره زدیم : پاک نکن اوسکول.......
هیچی دیگه رفیقمونو با دبیرمون اشتب گرفته بودیم که اونم به حول قوه الهی حل شد.