دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 253135

تاریخ انتشار : مرداد 1398

‏یه مهمونی رفتم وسط ظرف میوه‌شون یه آناناس لاتی بود؛ من داشتم به این فک میکردم ک چجوری بدون اینکه ضایه باشه به آناناسه حمله کنم ک یهو برقا رفت،با خودم گفتم الان وقتشه؛ دندونم تو آناناسه بود که برقا برگشت!

آبروی از دست رفتم به کنار، نکته دردناکش اونجا بود که فهمیدم آناناسه مصنوعیه!!!