تاریخ انتشار : شهريور 1391
تابستون سال قبل ، آخر شب بود که خسته کوفته و خواب الود رفتم بخوابم، قبل خواب یه اس به دوستم دادم گفتم: شبت بخیر عزیزم،خوابای نیلوفری ببینی، بووووووووووووس
جواب اومد: به به شب تو هم بخیر عشقم، بابا جان کاشکی همیشه ما رو با دوستت اشتباه بگیری !!!
بعدش صدای خنده پدر مادرم خونرو برداشت
منx-(