بچه دبستانی که بودم فکر کنم دوم
مامانم خسته بود منم حوصلم سر رفته بود ..
هر کاری کردم باهام بازی کنه نشد رفت گرفت خوابید منم رفتم برچسب که تازه خریده بودم اوردم برچسبام شکلک بود مثله یاهو مسنجر..
بعد من اینارو می چسبوندن روی صورته مامانم بعد می کندم یه شکلک دیگه می زدم
بعد کم کم خسته شودم خوابم رفت
مامانم که بیدار شده بود منو صدا نکرده و رفته خرید که چیزی بخره
بعد میره تو مغازه ......
(اگه نفهمیدید : برچسبا رو صورش بوده متوجه نشده)
مامانم که نمی دونست :)
مغازه دار _o.0_
مامانم بعد که مغازه داره بهش گفته :(((
مغازه دار :)))))))))))))
من که.... :0