دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 242960

تاریخ انتشار : خرداد 1397

یکی از فانتزی های دوران نوجوانیم اینه که(الکی مثلا من عباس مستقیمم) در حالی که دارم تو پارک راه میرم یهو یه کیسه زباله وسط پارک ببینم و روحیه ی محیط زیست دوستانه ام گل کنه و تصمیم بگیرم بلندش کنم اما نتونم چون ببینم سنگینه اون وقت بازش کنم ببینم توش یچیزی برق میزنه (فکر میکنم الماسه) که دستمو میکنم توش و میبینم بععععععععععله اون چیز براق شیشه خورده بود و دستم از پلاستیک در میارم میبینم بین اون همه شیشه خورده دستم قطع شده :|
هیچی دیگه اون قسمت دستمم بر میدارم و در حالی که ضایع شدم میرم بیمارستان ×-×